سفری به سرزمین لوگوس
نویسنده: دکتر سید محمدتقی چاوشی، عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
(مجموعه یادداشت های دکتر چاوشی درباره فلسفه غرب و چگونگی مطالعه آن، دراین بخش در اختیار علاقمندان قرار خواهد گرفت و به صورت هفتگی مطالب جدیدی بارگذاری خواهد شد. مخاطبین عزیز می توانند نظرات و پرسش های خود را برای نویسنده مطلب ارسال نمایند تا به صورت مقتضی پاسخ خود را دریافت نمایند)
اسطورههای یونانی، پرومته یا پرومتئوس(Προμητευς)، فرزند پریاپتوس و کلیمنه، و خدای آتش است. پرومته یکی از تیتانها بود. عاشقِ آتنا دختر زئوس شد و گویند اولین کسی بود که آتنا را بوسید. زئوس، زمانی با تیتانها نبرد کرد و تمامی آنها را کشت. سپس پُلی را ویران کرد که بین خدایان و تیتانها وجود داشت. بدینسان مسیرِ آنها با خدایان بالمره قطع شد. تنها بازمانده تیتانها، پرومتئوس بود که محبوب زئوس بود و مورد احترام وی. زئوس به پرومتئوس امر کرده بود تا همه چیز به انسانها بدهد جز آتش. پرومتئوس به کمک آتنا آتش را از زئوس رُبود. پرومتئوس به انسانها عشق میورزید و از این رو، هرکاری برای آنها انجام داد و سرانجام آتش را نیز به آدمی بخشید. زئوس او را به قله کوهی در زنجیر و عقاب کرد؛ هر روز عقابی جگر او را بیرون میکشید و میخورد و شب جگری از نو میرویید.
افلاطون نیز این اسطوره را حکایت میکند. آتش، گویی کنایه از علم(=فلسفه) است. پرومتئوس با هبه فلسفه چونان کل معرفت و دانش به انسان، موجب خشم زئوس شد و شکنجهای دردناک را به جان خرید. و اما انسان(=میرندگان) از درگاه خدا رانده شد و زین پس، تنها و بیحمایت و یاری خدایان و فقط با آتش(=فلسفه) باید راه خود را بیابد و طَی کند. اینگونه بود که انسان، بارِ انسان بودن خویش را به دوش گرفت. انسان، با فلسفه به خود واگذاشته شد.